سندی مومنی منتقد ادبی در گفت و گو با شهرمردم: هیچ نویسنده ای بهاندازهٔ صادق چوبک مراکز فقر را در قلب خرافه جامعه نشانهگیری نکرد، به گزارش فاطمه مقدم خبرنگار شهر مردم، صادق چوبک، نویسندهای که با آثارش در تاریخ ادبیات معاصر ایران جایگاهی ویژه یافت، در ۱۴ تیرماه ۱۲۹۵ در بوشهر متولد شد. او در بوشهر و شیراز درس خواند و دوره کالج آمریکایی تهران را نیز گذراند. چوبک با خلق آثاری چون «انتری که لوطیاش مرده بود»، «تنگسیر» و «سنگ صبور»، نگاهی نو و واقعگرایانه به مسائل اجتماعی و فردی جامعه ایرانی ارائه داد و در ادبیات فارسی جایگاه ویژهای یافت. منتقدان چوبک را همراه «بزرگ علوی» و «صادق هدایت» پدران داستاننویسی نوین ایرانی میدانند. چوبک نویسنده ای طبیعتگرا بود او تصویرگر فقر و فلاکت مردمانی بود که در تیرهروزی همیشگی، گرفتار ترس و جهل و خرافهاند و شاید اغراق نباشد اگر بگوییم او همانند جراحی که با تیغ به تشریح زخمها و نقاط دردناک بیمار میپردازد، با تیزبینی ناتورالیستی و بیپرده، به عمق زخمهای اجتماعی نفوذ کرد و زشتیها، خرافات و ظلمهای ساختاری را در متن جامعه ایرانی باز و تحلیل کرد گرچه با همان نگاه تند ناتورالیستی به درمان معتقد نبود!

به مناسبت سالروز تولد این نویسنده بزرگ، در گفتوگو با سندی مومنی منتقد ادبی شیرازی، به بررسی ابعاد مختلف آثارش خواهیم پرداخت.
**صادق چوبک یکی از پیشگامان داستاننویسی مدرن ایران به شمار میرود شما به این جایگاه قائل هستید؟ به نظر شما چه ویژگیهایی در سبک نگارش، او شایسته این جایگاه می کند؟
بله قطعاً چوبک را یکی پیشگامان ادبیات مدرن ایران میدانم.مشخصاً متمرکز بر رمان سنگ صبور به این پرسش پاسخ میدهم.«سنگ صبور» آخرین و پربارترین رمان او به شمار میآید. خود نویسنده در گفتگو با نصرت رحمانی میگوید: «اگر من به کتابی ببالم، به سنگ صبورم است.» و صدرالدین الهی نیز به نقل از چوبک مینویسد: «اگر هدایت بود، از این خیلی خوشش میآمد…خیلی.» این رمان دو ویژگی برجستهٔ مدرن دارد: نخست تنوع شخصیتها و عمق اندیشه آدمهای مهم رمان و دوم ایدۀ غیاب. چوبک استادانه صدای آدمهای مهم داستان را به گوش مخاطب میرساند؛ صدایی گاه آرام و سرشار از خاطره و گاه خشمگین و آشفته. از سوی دیگر از نظرایده غیاب نیز شخصیت اصلی رمان، یعنی «گوهر»، هرگز در داستان حضوری فیزیکی ندارد، اما حضورش در خاطرات شخصیت های دیگر همواره محسوس و جاریست در ذهن احمدآقا، بلقیس، جهانسلطان و کاکلزری. این غیاب آگاهانه، گوهر را همچون روحی زنده در سراسر داستان نگه میدارد و معنای رمان را عمق میبخشد.
****چوبک در آثارش به تصویر جامعهای گرفتار خرافات و جهالت پرداخته است و آن را به نقد کشیده. از نظر شما این نقد تا چه اندازه جسورانه بود و اینکه این نگاه تا چه اندازه در ادبیات معاصر ایران تأثیرگذار بوده و توانست در آثار کدام نویسندگان ادامه بیاید؟
چوبک در تمام داستانها و رمانهایش، با جسارت بیپرده نگاهی دقیق، تیزبین و موشکافانه به مسائل و آسیبهای اجتماعی داشت. یکی از ویژگیهای منحصربهفرد نگاه او فهم مسائل اجتماعی در پیوند نادرست با دین و اقتصاد بود که چگونه جامعه را به تباهی می کشاند. او بارها در داستانها و خصوصاً در رمان سنگ صبور نشان داده بود که قرائت نادرست از دین و پیوند آن با خرافات، چه سرنوشت شومی برای اعضای جامعه رقم میزند. چوبک در این کار بدون تردید بسیار جدی و عمیق و بدون هیچ تعارفی عمل کرد ودر روایتش زنانی مثل گوهر یا بلقیس را از دل ظلم ساختار فاسد درمیآورد. بعد از چوبک نویسندگانی هستند که فقر و جهل را روایت میکنند اما نه با سرچشمههایی که چوبک روایت کرد و هیچکس بهاندازهٔ او مراکز فقر را در قلب خرافه و اقتصاد بیمار جامعه نشانهگیری نکرد.
***آثار چوبک اغلب شخصیتهایی از طبقات پایین جامعه را به تصویر میکشند و با وجود انکه برخی از مشاغلی که در داستانهای او حتی محوری بودند از بین رفتند(نظیرلوطی در داستان انتری که لوطیش مرده بود) به نظر شما با این همه چه نکاتی در خلق این شخصیتها باعث شده آثارش همچنان جذاب و قابل تأمل باقی بمانند؟
چوبک را نویسندهای ناتورالیست میخوانند. مؤلفههای این سبک ادبی در آثار او وجود دارد. برجستهترین آن توجه و تمرکز بر زشتیهای جامعه است؛ اما بیانصافی است که آثار چوبک را در یک سبک خلاصه کنیم.نگاه چوبک برایم بیشتر همدلانه و پرسشگر است تا ناتورالیستی. اعتقاد دارم چوبک بیش و پیش از هر چیزی بر بخش تاریک و فراموش شدۀ جامعه و آدمهایی نور تاباند تا دیگر تاریک و فراموش شده نباشند.شخصیتهای چوبک از آن جهت که خود واقعیشان را بدون نقاب به مخاطب ارائه میکنند در موقعیتهایی انسانی روایت شدهاند و این همدلی، شخصیتهای او را فراتر از زشتیها قرار میدهد و از این جهت هنوز جذاب و خواندنی هستند.
***چوبک در پایان زندگیاش، از انتشار آثارش خودداری کرد و وصیت کرد نوشتههایش سوزانده شود. آیا این وصیت باعث از بین رفتن آثاری از او شد؟
متأسفانه چوبک در سالهای پایانی عمرش بیمار بود. رضا براهنی نوشته است چوبک مدام خاطراتش را توی دفترهای بزرگ جلد کلفت و قطور مینوشت. حتی این دفترهای پر از یادداشتهای شخصیاش را با خود به آمریکا برده بود.اما در روزهای آخر عمرش به همسرش قدسی خانم به همسرش قدسی خانم گفته بود: «همهشان را وردار، بیا، بسوزان.».. بله… چوبک نخواست بدانیم و بخوانیم چه نوشته و انبوهی کلمه و شاید بخش بزرگی از میراث ادبیاش را خاکستر کرد. علاوه بر تمام دستنوشتههایش، او برای سوزاندن جسدش نیز وصیت مؤکد داشت در نهایت، چوبک در ۱۳ تیر ۱۳۷۷ در کالیفرنیا درگذشت و طبق وصیتش، جسدش سوزانده شد و خاکسترش به اقیانوس سپرده شد.
***در نهایت، جایگاه صادق چوبک در تاریخ ادبیات معاصر ایران را چگونه ارزیابی میکنید و چه ویژگیهایی او را از دیگر نویسندگان همنسل متمایز میسازد؟
چوبک با آثارش در تاریخ ادبیات معاصر ایران جایگاهی برجسته دارد. به جهت تأکید بر زندگی فرودستان جامعه، خصوصاً زنان و کودکان و اهمیت خاصی که به حیوانات در آثارش داده، و همچنین نوعی پیشبینی جامعۀ ایرانی و نیز تمرکز بر انواع خشونت در ساختارهای اجتماعی و فرهنگی جامعه، خود را از سایر نویسندگان هم دورۀ خود و بعد از آن متمایز کرد. چوبک به تحلیل ایدئولوژیهای حاکم میپردازد و نشان میدهد که چگونه این ایدئولوژیها، بهویژه برداشتهای نادرست از دین و اقتصاد، به تباهی جامعه منجر میشوند. او همانطور که خودش گفته بود تمام عمر با ظلم و ستم جنگید و در ستایش آزادی نوشت. در پایان، باید گفت که چوبک اولین کسی است که بهجهت توجه به کودکان، آدمک چوبی(پینوکیو) کارلو کولودی را ترجمه کرد. ترجمۀ «مهپاره»، که داستانهای عشقی هندی است، نیز یکی دیگر از ترجمههای مهم اوست. چندین ترجمه داستان در مجلات نیز از او بهجا مانده است. این آثار و ترجمهها نشاندهنده تنوع و عمق دیدگاههای چوبک در ادبیات معاصر ایران است.






