×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

خبر فوری

true
true
true
نمیرم از این پس که من زنده‌ام 

فردوسی، با شاهنامه، نه‌تنها زبان فارسی را زنده کرد، بلکه صدای زن ایرانی را نیز در دل تاریخ جاودانه ساخت، به گزارش زهرا وصالی روزنامه نگار، در دل خراسان، جایی میان دشت‌های آرام و آسمان‌های بلند، روستای کوچکی به نام پاژ از توابع طوس آرمیده بود. در همین خاک، در سال‌های پرآشوب قرن چهارم هجری، کودکی چشم به جهان گشود که قرار بود صدای جاودانه ایران شود: ابوالقاسم فردوسی

او در روزگاری زیست که زبان فارسی کم‌فروغ شده بود، و تاریخ ایران باستان در خطر فراموشی. اما فردوسی، با دلی سرشار از عشق به وطن و ذهنی آکنده از خرد، برخاست تا با قلمی از جنس آتش و واژه‌هایی از جنس جان، اثری بیافریند که نه‌تنها زبان فارسی را زنده نگه دارد، بلکه روح ایران را در قالب شعر جاودانه کند.

سی سال رنج برد، بی‌پاداش، بی‌درگاه، بی‌تکیه‌گاه. اما شاهنامه را نوشت کتابی که از دل اسطوره‌ها و تاریخ، قهرمانانی چون رستم، سیاوش، کاوه و جمشید را بیرون کشید و در دل مردم نشاند. او از زنان نیز غافل نماند، در عصری که زن در بسیاری از متون کهن در سایه‌ قرار داشت، فردوسی او را به صحنه آورد با شکوه، با خرد، با جسارت. در شاهنامه، زن نه نماد ضعف، بلکه تجسم قدرت انسانی است. او می‌تواند مادر یک قهرمان باشد، همچون فرانک مادر فریدون؛ عاشقی جسور، همچون رودابه، جنگاوری بی‌پروا، همچون گردآفرید، یا سیاست‌مداری خردمند، همچون سیندخت.

فردوسی زن را با واژه‌هایی توصیف می‌کند که در آن‌ها احترام، تحسین و عمق انسانی موج می‌زند. در شاهنامه، زن نه‌تنها در کنار مرد، بلکه گاه پیش‌روتر از اوست در تصمیم‌گیری، در عشق، در دفاع از وطن، و در ایستادگی برابر ظلم.

و این نگاه، در عصری که زن اغلب نادیده گرفته می‌شد، خود یک انقلاب فرهنگی بود. فردوسی، با شاهنامه، نه‌تنها زبان فارسی را زنده کرد، بلکه صدای زن ایرانی را نیز در دل تاریخ جاودانه ساخت. فردوسی زن را با معیار خرد، مهر، و اثرگذاری اجتماعی می‌سنجد و آنان را در متن حماسه جاودانه می‌سازد.

شاهنامه، نه فقط روایت شاهان و جنگ‌ها، بلکه سرود خرد، اخلاق، و آزادگی است.

شعر فردوسی، در قالب مثنوی و با وزن پرطنین بحر متقارب، چون طبل جنگ در میدان حماسه می‌کوبد. واژه‌هایش ناب‌اند، فارسی‌اند، بی‌نیاز از وام عربی. او با واژه‌ها نقاشی می‌کند، با بیت‌ها مجسمه می‌سازد، و با داستان‌ها روح می‌دمد.

در شاهنامه، خرد والاترین ارزش است. فردوسی می‌گوید:

توانا بود هر که دانا بود

ز دانش دل پیر برنا بود

و این فقط یک بیت نیست، بلکه فلسفه‌ای است که در سراسر اثر جاری‌ست. پهلوانانش نه فقط جنگاور، بلکه خردمند، وفادار، و اخلاق‌مدارند. او از ظلم بیزار است، از خودکامگی گریزان، و ستایش‌گر عدالت است.

اما شاهنامه فقط در ایران نماند. صدایش به گوش جهان رسید. گوته، شاعر بزرگ آلمانی، فردوسی را هم‌تراز هومر دانست. ادوارد براون، ایران‌شناس انگلیسی، او را ناجی زبان فارسی خواند. هانری ماسه، آرتور کریستین‌سن، ریچارد فرای همه و همه، شاهنامه را نه‌تنها میراث ایران، بلکه گنجینه‌ای جهانی دانستند.

در جشن جهانی هزاره شاهنامه، نمایندگان ۱۹۲ کشور در یونسکو گرد هم آمدند تا این اثر را گرامی بدارند. و این یعنی فردوسی، با قلمش، مرزها را درنوردیده و فرهنگ ایران را به جهان معرفی کرده است.

اگر شاهنامه نبود، شاید امروز فارسی سخن نمی‌گفتیم. شاید قهرمانان‌مان در غبار تاریخ گم می‌شدند. اما فردوسی بود، و گفت:

بسی رنج بردم در این سال سی

عجم زنده کردم بدین پارسی

و ما هنوز، پس از هزار سال، با افتخار به زبان او سخن می‌گوییم. شاهنامه، نه فقط کتابی برای خواندن، بلکه چراغی برای راه رفتن است.

و امروز، هزار سال پس از آن رنج سی‌ساله، هنوز صدای فردوسی در گوش تاریخ طنین‌انداز است. هنوز کودکی در گوشه‌ای از جهان بیت «توانا بود هر که دانا بود» را زمزمه می‌کند. هنوز شاهنامه، چون پرچمی برافراشته، بر قله‌های فرهنگ ایران می‌درخشد.

و اگر کسی بپرسد چرا فردوسی خراب‌نشدنی است، پاسخ روشن است: چون شاهنامه خراب‌نشدنی است. چون هر بیتش، سنگی‌ست در بنای هویت ما. چون فردوسی خود می‌دانست که جاودانه خواهد ماند، آن‌گاه که نوشت:

نمیرم از این پس که من زنده‌ام

که تخم سخن را پراکنده‌ام

و چه زیبا پراکند، تخم سخن رادر دل تاریخ، در جان مردم، در زبان ما.

true
true
نمیرم از این پس که من زنده‌ام 
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد

true